Click to see the image after reading the text
Click to see the image after reading the text
برای مشاهده تصویر - بعد از خواندن متن - بر روی دایره خاکستری کلیک کنید
برای مشاهده تصویر - بعد از خواندن متن - بر روی دایره خاکستری کلیک کنید
Two chairs in front of us, turning their back to the wall where a tablet is hung on top of each.
In the gap between the chairs, there is a blackboard saying:
“7-38-55 rule”
The curtain goes up and the left one rings. [silence]
shouting from the speakers of the theatre:
“Answer that fucking call!”[silence]
Ringing again. This time someone goes up to touch that green button. The right one is ringing now. Same process. Both are excited,looking right into the lens. Cannot see each other though, webcams are towards us. The left one is saying something. The right one doesn't seem to hear it. [a long pause]
people trying to translate for the other. It’s weird but they’re getting used to it. one speaks first, waits for us to tell the other.
The right one asks:
What do you wear? [people laughing]
The left one asks: Joking again, right? [people laughing]
the right one is pissed off. [laughing lauder]
cursing us now [continuous and contemptuous laugh]
crying viciously hung up the call. [silence]
The left one is confused: what happened? why? The curtain goes down but no one moves. [silence]
Twenty seventh of April
Milan
Two chairs in front of us, turning their back to the wall where a tablet is hung on top of each.
In the gap between the chairs, there is a blackboard saying:
“7-38-55 rule”
The curtain goes up and the left one rings. [silence]
shouting from the speakers of the theatre:
“Answer that fucking call!”[silence]
Ringing again. This time someone goes up to touch that green button. The right one is ringing now. Same process. Both are excited,looking right into the lens. Cannot see each other though, webcams are towards us. The left one is saying something. The right one doesn't seem to hear it. [a long pause]
people trying to translate for the other. It’s weird but they’re getting used to it. one speaks first, waits for us to tell the other.
The right one asks:
What do you wear? [people laughing]
The left one asks: Joking again, right? [people laughing]
the right one is pissed off. [laughing lauder]
cursing us now [continuous and contemptuous laugh]
crying viciously hung up the call. [silence]
The left one is confused: what happened? why? The curtain goes down but no one moves. [silence]
Twenty seventh of April
Milan
قانون 55-38-7
دوتا صندلی. رو به ما. پشت به دیوار. فاصله شون از هم سه متر و نیم.بالای هرکدوم یه تبلت قاب شده. بینشون یه تخته سیاه که روش با پرژکتور انداختن
“ 7-38-55 قانون ”
پرده هاکه بالا میره سمت راستی زنگ می خوره. زنگِ اسکایپه. از تو بلندگو ها صدا میاد
!یکی این کال لعنتی رو جواب بده.
[سکوت]
قطع میشه. دوباره زنگ می خوره. ایندفه یکی رفته بالا انگشتشو بکشه رو اون دکمه سبزه. توی قاب یه چشمِ،یه دماغ نصفه با یه لب. چپیئه زنگ می خوره. همون روال. تو این یکیم یه چشمِ، یه دماغ نصفه با یه لب. دُرُس قرینة اونیکی. هیجان زدن. انگار خیلی وقته همو ندیدن
الانم نمیبینن. آخه دوربیناشون سمت ماست. صدا خیلی خش داره. همش قطع و وصل میشه. دارن زور میزنن. به عادت کردن. الان یه ربعه حرف زدنارو نوبتی کردن. وایمیستن ببینن عکس العمل ما چیه بعدش حدس می زنن اونیکی چی گفت.
:سمت راستی میپرسه: الان چی پوشیدی؟
[صدای خنده تماشاچیان]
چپیئه با خنده میپرسه:بازم داره دلقکبازی درمیاره؟
[ صدای خنده تماشاچیان]
راستی ئه کلافه س
[صدای خنده تشدید میشود]
جریحه دار شده. بهمون فحش میده. رکیک
[صدای خنده اوج می گیرد، تحقیرآمیز، بلند، واگیردار]
.گریه ش میگیره. قطع می کنه
[سکوت]
چپی ئه هاج و واج می پرسه: چی شد؟ چرا رفت؟
[پرده آرام آرام پایین می آید]
[سکوت]
بیست و هفتم آپریل
میلان
قانون 55-38-7
دوتا صندلی. رو به ما. پشت به دیوار. فاصله شون از هم سه متر و نیم.بالای هرکدوم یه تبلت قاب شده. بینشون یه تخته سیاه که روش با پرژکتور انداختن
“ 7-38-55 قانون ”
پرده هاکه بالا میره سمت راستی زنگ می خوره. زنگِ اسکایپه. از تو بلندگو ها صدا میاد
!یکی این کال لعنتی رو جواب بده.
[سکوت]
قطع میشه. دوباره زنگ می خوره. ایندفه یکی رفته بالا انگشتشو بکشه رو اون دکمه سبزه. توی قاب یه چشمِ،یه دماغ نصفه با یه لب. چپیئه زنگ می خوره. همون روال. تو این یکیم یه چشمِ، یه دماغ نصفه با یه لب. دُرُس قرینة اونیکی. هیجان زدن. انگار خیلی وقته همو ندیدن
الانم نمیبینن. آخه دوربیناشون سمت ماست. صدا خیلی خش داره. همش قطع و وصل میشه. دارن زور میزنن. به عادت کردن. الان یه ربعه حرف زدنارو نوبتی کردن. وایمیستن ببینن عکس العمل ما چیه بعدش حدس می زنن اونیکی چی گفت.
:سمت راستی میپرسه: الان چی پوشیدی؟
[صدای خنده تماشاچیان]
چپیئه با خنده میپرسه:بازم داره دلقکبازی درمیاره؟
[ صدای خنده تماشاچیان]
راستی ئه کلافه س
[صدای خنده تشدید میشود]
جریحه دار شده. بهمون فحش میده. رکیک
[صدای خنده اوج می گیرد، تحقیرآمیز، بلند، واگیردار]
.گریه ش میگیره. قطع می کنه
[سکوت]
چپی ئه هاج و واج می پرسه: چی شد؟ چرا رفت؟
[پرده آرام آرام پایین می آید]
[سکوت]
بیست و هفتم آپریل
میلان
کوریِ سفید
سوز این سرما از زمستون نیست.
اما فقط این نقطه از زمین
توی این لحظه از زمان
می تونه اینجوری استخون آدمو به درد بیاره.
ازم میپرسه میدونی چرا مه که میگیره رانندگی کردن خطرناک میشه؟
می گم لابد واس خاطر این که تعداد چیزایی که نمیبینی از چیزایی که میبینی بیشتر شده. درختارو که می بینه خشکش میزنه. می پرسم ترسیدی؟ نمی تونه جواب بده. می پرسه ینی همشو بریدن؟ بهش می گم مه که میگیره نباس وایساد، وایسی همه چی یهو سفید میشه. باس فقد آروم رفت. اصن هرچی آرومتر بری بهتر میبینی. حالا برو ببین همه شو بریدن یا نه. الان چند دیقه س صدای خنده هاش داره لای سفیدیا میپیچه.
سوز اون سرما از زمستون نبود
فقط همه جارو حسابی مه گرفته بود.
بیست و هفتم ژانویه
میلان
قانون 55-38-7
دوتا صندلی. رو به ما. پشت به دیوار. فاصله شون از هم سه متر و نیم.بالای هرکدوم یه تبلت قاب شده. بینشون یه تخته سیاه که روش با پرژکتور انداختن
“ 7-38-55 قانون ”
پرده هاکه بالا میره سمت راستی زنگ می خوره. زنگِ اسکایپه. از تو بلندگو ها صدا میاد
!یکی این کال لعنتی رو جواب بده.
[سکوت]
قطع میشه. دوباره زنگ می خوره. ایندفه یکی رفته بالا انگشتشو بکشه رو اون دکمه سبزه. توی قاب یه چشمِ،یه دماغ نصفه با یه لب. چپیئه زنگ می خوره. همون روال. تو این یکیم یه چشمِ، یه دماغ نصفه با یه لب. دُرُس قرینة اونیکی. هیجان زدن. انگار خیلی وقته همو ندیدن
الانم نمیبینن. آخه دوربیناشون سمت ماست. صدا خیلی خش داره. همش قطع و وصل میشه. دارن زور میزنن. به عادت کردن. الان یه ربعه حرف زدنارو نوبتی کردن. وایمیستن ببینن عکس العمل ما چیه بعدش حدس می زنن اونیکی چی گفت.
:سمت راستی میپرسه: الان چی پوشیدی؟
[صدای خنده تماشاچیان]
چپیئه با خنده میپرسه:بازم داره دلقکبازی درمیاره؟
[ صدای خنده تماشاچیان]
راستی ئه کلافه س
[صدای خنده تشدید میشود]
جریحه دار شده. بهمون فحش میده. رکیک
[صدای خنده اوج می گیرد، تحقیرآمیز، بلند، واگیردار]
.گریه ش میگیره. قطع می کنه
[سکوت]
چپی ئه هاج و واج می پرسه: چی شد؟ چرا رفت؟
[پرده آرام آرام پایین می آید]
[سکوت]
بیست و هفتم آپریل
میلان
Other Projects
Cubic HingeAn Undoable Piece of Paper
CollisionArchiLiterature Series
Musaics - DuplicateProject type
The Pitch DarkArchiLiterature Series
A Simple MosquePraying Inside a Machine
[A]Matrix - DuplicateA Matrix of Reconstruction For Amatrice
The Paddy FieldArchiLiterature Series
Blindly WhiteArchiLiterature Series
Invisible ScreenArchiLiterature Series
CinemArchCar As a Heterotopia in "Good Will Hunting"
InceptogramOne... Two... Three... Action!
Allegory of The Lift | InstallationOne Over Many
ArchiLiteratureProject type
Rasht AirportStructure As The Focal Point
Layers of PerceptionArchiLiterature Series
The CircusArchiLiterature Series
Cut And PasteArchiLiterature Series
The KeeperArchiLiterature Series
INVITATION Pavilion | InstallationLet's Build!
Parallel UniversesArchiLiterature Series
The First Five SecondsArchiLiterature Series
MonologueArchiLiterature Series
The Eyes [2]ArchiLiterature Series
PLATINUM School of ArchitectureLaboratory of Composition!
The Eyes [1]ArchiLiterature Series
The CirclesArchiLiterature Series
The Bentwood ChairArchiLiterature Series
Red Fire[Station]Detail Matters!
Five Minutes More!ArchiLiterature Series
A Hole, One Centimeter In DiameterArchiLiterature Series
Four Mirrors Facing Two by TwoArchiLiterature Series
Houman Riazi © 2020 All Rights Reserved.